۲۸ مطلب با موضوع «چرت» ثبت شده است

سگ

 

یا تا امروز جواب میده و منم عین آدمیزاد باهاش حرف میزنم

یا اگه نشد فردا یه روز کامل اسممو میزارم سگ:|

  • ۵
  • نظرات [ ۲۳ ]
    • سیب زمینی🥔
    • جمعه ۳۱ ارديبهشت ۰۰

    بیاید براتون شوگر ددی اوردم

     

    مواظب باشید پس نیفتید:)

  • ۴
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیب زمینی🥔
    • چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۰۰

    سم اکسوالی3

     

    سممم اوردم باز:)

  • ۴
  • نظرات [ ۷ ]
    • سیب زمینی🥔
    • چهارشنبه ۲۹ ارديبهشت ۰۰

    I MISS YOU

     

    کف روی ظرف هارو آب می کشیدم و زیر لب غر میزدم
    میخواستم خودمو قانع کنم که حواسم بهت نیست...
    ولی این طور نبود،من هر روز و هرشب به تو فکر می کردم..‌.
    به خنده هات،به نگاهت،به دستات،به نوع حرف زدنت...
    به هرچیزی که به تو ربط داشت فکر می کردم
    هر روز و هر شب...
    منتظر یه تماس از تو بودم...مثل اون قدیما...هر موقع که زنگ میزدی دو ساعت با هم صحبت می کردیم
    هر موقع که تلفن زنگ میخورد خدا خدا می گردم تو باشی
    دوباره صداتو بشنوم...خنده هاتو...حتی چرت و پرتات رو
    ولی الان دیگه هیچی مثل قبل نیست...تو مثل قبل زنگ نمیزنی...اصلا زنگ نمی زنی...دیگه صدای خنده هاتو نمیشنوم و از پشت تلفن بهشون ذوق نمی کنم
    میخوام بدونم تو همون قدر که من بهت فکر می کنم،به من فکر میکنی؟
    همون قدر دلت برام تنگ میشه؟
    همون قدر شب ها با خیالم حرف میزنی؟
    مثل من؟
    آخرین ظرف رو هم تو همین حوالی شستم...
    تلفن زنگ خورد...نه...تو نبودی...تو قرار نیست که هیچوقت زنگ بزنی...خودت بهم گفتی
    اما همین که تلفن رو برداشتم چشمم به شماره خورد...جا خوردم!
    این...این...تو بودی؟!؟
    تلفن رو برداشتم...
    گفتم الو...
    یه بار نگفتم...دو بار نه...سه بار نه...
    میتونم بگم ده بار گفتم الو!
    ولی تو...
    تو هیچی نمی گفتی...
    صدای نفس کشیدنت میومد...اما صدای خنده هات نه...
    منم سکوت کردم...
    الان حتی صدای نفس کشیدنت هم برام جذابه
    قطع کردی...پیش بینی میکردم...
    نمیدونستم تو هم مثل من کلی حرف برای گفتن داری یا نه...
    اما کاش همین یه جمله رو بهت میگفتم
    "معشوقم...دلتنگتم"...

     

    چجور شده؟😐😂

    کامنتا بازه

    ازتون نظر خواستم😂💔

  • ۱
  • نظرات [ ۴ ]
    • سیب زمینی🥔
    • چهارشنبه ۲۲ ارديبهشت ۰۰

    میخوام از دوران تباهی اکسوالیم براتون بگم:)

     

    بسم تعالی 😐🤲

    میدونم خیلی تباه بودم ولی به روم نیارید🥲

    برید ادامه مطلب

  • ۱
  • نظرات [ ۹ ]
    • سیب زمینی🥔
    • شنبه ۱۸ ارديبهشت ۰۰

    پاتریک

     

    پاتریک:اگه فقط به سمت راست خیره بشی چیزای سمت چپت رو از دست میدی:)!

     

     

    باب اسفنجی:چکار کردی پاتریک؟

    پاتریک:دندون درد دارم

    باب اسفنجی:چرا گیره های لباسو زدی به صورتت؟

    پاتریک:اینطوری همه جام درد میگیره و درد دندونم یادم میره.-.

  • ۲
  • نظرات [ ۱ ]
    • سیب زمینی🥔
    • دوشنبه ۱۳ ارديبهشت ۰۰

    لی سومان:)

     

    ویکی پدیا هم تایید کرد:)

     

  • ۳
  • نظرات [ ۱۲ ]
    • سیب زمینی🥔
    • يكشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۰

    LAY

     

     

     مجری:صبح وقتی بیدار میشی اولین کاری که انجام میدی چیه؟

    لی:..‌‌.

    لی:میرم دشوری>-<

     

     

  • ۱
  • نظرات [ ۳ ]
    • سیب زمینی🥔
    • يكشنبه ۱۲ ارديبهشت ۰۰